سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیاوش قمیشی - به نام وجودی که وجودم بخاطر وجودش بوجود آمد


ساعت 8:42 صبح چهارشنبه 86/1/15

دیشب از آسمون ستاره میچیدم
رو برگای گلا . شبنم میپاشیدم
وقتی بیدار شدم . گل کرده بود خورشید
آخه دیشب بازم خواب تورو دیدم
صدای تو برام صدای بارونه
منو با نم نم گرمش میخوابونه
نگام که میکنی . برق نگاه تو
تموم تار و پودمو میلرزونه
یه شب از اون شبای روشن آبی
چه حالی با تو داشتم توی مهتابی
بیا ای قصه هات شیرینتر از رویا
که امشب به سرم زده باز بیخوابی
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دیشب از آسمون ستاره میچیدم
رو موهخای سیاه تو میپاشیدم
وقتی بیدار شدم . گل کرده بود خورشید
آخه دیشب بازم خواب تورو دیدم
صدای تو برام صدای بارونه
منو با نم نم گرمش میخوابونه
نگام که میکنی . برق نگاه تو
تموم تار و پودمو میلرزونه
یه شب از اون شبای روشن آبی
چه حالی با تو داشتم توی مهتابی
بیا ای قصه هات شیرینتر از رویا
که امشب به سرم زده باز بیخوابی
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو
دلم پر میزنه در هوای تو
دلم چه خوابا دیده باز برای تو
هنوز تب میکنم مثل تابستون
وقتی یادم میاد گلبوسه های تو

¤ نویسنده: رضا صبور

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

5:32 صبح :: بازدید امروز ::
10

:: بازدید دیروز ::
10

:: کل بازدیدها ::
6751

:: درباره من ::

سیاوش قمیشی - به نام وجودی که وجودم بخاطر وجودش بوجود آمد

رضا صبور
یا رَبْ زِ چه این دِلْ به چِنینْ حالْ فِکََندی این قِسمَتْ و تَقْدیرْ بِدینْ حالْ فِکَندی رسوای جهانم بنمودی و در آخر شور و شرر و نار بدین حال فکندی تا چشم گشودم به جهان ، جز تو ندیدم از دولت تو جز غم هجران نخریدم لبریز بشد دل ز غم عشق تو یا رب بشکست دلم ، از تو صدائی نشنیدم این دل نه سزاوار چنین جور و جفا بود پژمرده شد این دل که پر از مهر و صفا بود آخر چه کنم تا به وصالت برسانی دل را که لبالب ز تو امید وفا بــود یا رب نظری کن به من بــــال شکسته بگشای تو این در که به رویم شده بسته امید به لطف و کرم و مهر تو دارم خواهم به وصـــالت برسم با تن خسته تو برتر برترین و و رحمان و رحیمی بخشنده ترین بنــــده نوازی و کریمی یک جرعه ببخشای به لب تشنه وصلت از بــــاده عشقت که جوادی و عظیمی